اشعار شهادت امام کاظم (ع)
ندارد کس در این عالم دل زاری که من دارم
ندارد سینه ای آه شرر باری که من دارم
ندیده هیچ مظلومی چنین ظلمی که من دیدم
ندارد چشم گردون چشم خونباری که من دارم
ندارد هیچ زندانی نگهبانی که من دارم
ندارد کس بعالم خصم خونخواری که من دارم
شب و روزم بود یکسان ز تاریکی این زندان
ندیده دیده گردون پرستاری که من دارم
ندارد محرم رازی بجز این کنده و زنجیر
ندیده دیده گردون شب تاری که من دارم
بگیرم روزه و ذکر خدا هر دم به لب دارم
نباشد روزه داری را چو افطاری که من دارم
از این ظلمی که هارون می کند بر من خدا داند
کسی باور ندارد چشم خونباری که من دارم
*******************
همه روز میبری دل، همه جا نهان ز مایی
نه پیـام میفـرستی، نه جمـال میگشایی
نه شکیب مانده در دل، نه قرار مانده در جان
تو بگـو عزیـز جانـم، چـه کنـم اگر نیایی
همه شب در انتظـارم، همـه دم امیـدوارم
همه جا به خویش گفتم که تو در برم میآیی
شب و روز غرق نورم چه کنم هنوز کورم
که تو در برم نشستی و نبینمت کجـایی؟
ز طبیـب کـار نـایــد ز دوا هنـر نخیـزد
تو فقط مرا طبیبـی، تـو فقط مـرا دوایـی
به دو چشم خویش گفتم: تو کجا و پای دلدار؟
مگر از کـرم تو پـا را بـه نگاه من بسایی
قدم از غمـت خمیـده، اجلـم ز ره رسیده
چه شود که تا نمردم تو شبی ز در درآیی؟
چه لیاقتی بـه چشمم کـه رخ تـو را ببیند
کرمت به من همین بس که ندیده دلربایی
چه جسارتم که خود را به تو آشنا بخوانم
بگذار تـا بگـویم که تـو بـا مـن آشنـایی
*******************
من در این کنج قفس غوغای محشر میکنم
پیروی از مادرم زهرای اطهرمیکنم
کاخ استبداد را بر فرق هارون دغا
واژگون با نعره الله اکبر میکنم
تا زند سیلی به رویم سندی از راه ستم
یاد سیلی خوردن زهرای اطهر میکنم
گر چه در قید غل و زنجیر می باشم ولی
استقامت در بر دشمن چو حیدر میکنم
گر ز پا و گردن رنجور من خون می چکد
یاد میخ و سینه مجروح مادر میکنم.
شاعر ؟؟؟
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: امام کاظم(ع) - شهادت
برچسبها: اشعار شهادت امام کاظم (ع) , مهدی وحیدی